ارميتا جونارميتا جون، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره

آرمیتای من

اولين تعريف خواب ارميتا

1393/7/15 12:20
نویسنده : مامانی ارمیتا
96 بازدید
اشتراک گذاری

روز عيد قربان  چشمات وهنوز باز نكرده بودي و تو خواب ميگفتي دست نزن دست نزن منم بيدارت كردم وبغلت كردم گفتم كه دخترم داري خواب ميبيني گفتم به چي دست نزنم گفتي بادنك(بادكنك)گفتم كي به بادكنكت دست ميزد گفتي بابا بعدش هي داشتي خوابتوبرام تعريف ميكردي فدا اولين باري بود كه خوابتو فهميدم چي ميديدي- كلي بوست كردم و بعد از مدتي تصميم گرفتيم بريم خونه انه  رفتيم اونجا و عيدوتبريك گفتيم بعد رفتيم بيرون كه ماشين ماماني خراب شد حالا دا دايي ميلاد اومدوكمكمون كرد وحل شد عصري كه داشتيم ميرفتيم خونه عمه گفتي مامان تولدکد آویز - وبلاگ - زیباسازی- تصاویر متحرک بعدتا برسيم جاي مورد دلخواهت ابلساني(ابرسان) خوابيدي تو ماشين ديكه بيدارت نكردم خودم بهت كيك خوشگل انتخاب كردم (ماهگردتم بود 3روز گذشته بود)ورفتيم خونه عمه  اونجاهم چندتا عكس خوشگل ازت گرفتيم و از خوشحالي نميدونستي چي كار ميكني -خلاصه خوش گذشت

ماهگردتم مبارك عزيزم

ماهگيت مبارك عزيزم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان جون
22 مهر 93 9:05
الهی فدای خواب دیدن و خواب تعریف کردنت خاله جون ارمیا جون 29 مین ماهگردت مبارک عجقم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمیتای من می باشد