ارميتا جونارميتا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 روز سن داره

آرمیتای من

عيدغدير خم مبارك باد

  الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن ابیطالب علیه السلام     چون حب علی مرا بود در رگ و پوست        رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست  جز مدح علی لب به سخن وا نکنم            از کوزه برون همان تراود که در اوست   شیعیان عیدتان مبارک باد ...
22 مهر 1393

روز کودک

سلام دخترم امروز زوز كودك -امروز روز توست عزيز دلم -اين روز و بهت تبريك ميگم عزيزم اميدوارم سالها اين روز وبهت تبريك بگم اخه تو صدسال هم داشته باشي بازم كودك مني عزيز دلم-هنوز عصر ميخوام برات هديه بگيرم تصميم نگرفتم.         دختركم  روز كودك با انه وعمه اعظم وخاله جون رفتيم بيرون برات كادو بگيرم وكادوي روز كودكت يه سوشرت خوشگل صورتي ودوتا شلوار پرز دار مخملي  ويه كيك تولد كه عاشقشي با يه اسباب بازي بادي به شكل اسب  كه با دندونت گاز زدي پارش كردي عزيزم-اونو خودت از مغازه برداشتي و راه افتادي منم طبق معمول پشت سرت پول همه چي رو حساب ميكنم -يه چيپس از يه مغازه برداشتي راه افتادي مغ...
19 مهر 1393

روز کودک مبارک

شعر جهانی روز کودک   تبریک تبریک تبریک   بیایید همه بچه های عالم   گوش بدید به حرفم   بخونیم یک صدا با هم ترانه   هممون شادمانه   به هم نزدیک میشه دلهای ما باز   دلها در حال پرواز   نژاد و رنگ و پوست تنها بهانه ست   محبت چاره ساز است   همه ی کودکان خلق خداییم   از پلیدی جدایم   شعار ما همه باشد تکاتک برای روز کودک ...
19 مهر 1393

اولين تعريف خواب ارميتا

روز عيد قربان  چشمات وهنوز باز نكرده بودي و تو خواب ميگفتي دست نزن دست نزن منم بيدارت كردم وبغلت كردم گفتم كه دخترم داري خواب ميبيني گفتم به چي دست نزنم گفتي بادنك(بادكنك) گفتم كي به بادكنكت دست ميزد گفتي بابا بعدش هي داشتي خوابتوبرام تعريف ميكردي فدا اولين باري بود كه خوابتو فهميدم چي ميديدي-  كلي بوست كردم و بعد از مدتي تصميم گرفتيم بريم خونه انه  رفتيم اونجا و عيدوتبريك گفتيم بعد رفتيم بيرون كه ماشين ماماني خراب شد حالا دا دايي ميلاد اومدوكمكمون كرد وحل شد عصري كه داشتيم ميرفتيم خونه عمه گفتي مامان تولد بعدتا برسيم جاي مورد دلخواهت ابلساني(ابرسان) خوابيدي تو ماشين ديكه بيدارت نكردم ...
15 مهر 1393

این روزها عزیز دلم

دختر باهوشم سلام   اميدوارم حالت خب باشه عزيزم اين روزها خانم شدي -دلبر شدي - ديروز عمه ميگه داشتي باهاش نماز ميخوندي دختر مومن وباوقار من سر نماز يه دعايي كردي -گفتي كه خدا يا مامانم كاراشو حل كن -فداي دعات فداي خودت -فداي مهربونيات نميدونم تا شنيدم چه حالي بهم دست داد كسي هم بهت ياد نداده بو د خودت از ته دل دعام كردي منم دعات ميكنم هر روز دعات ميكنم كه سربلند سلامت وسرافراز باشي به اوج خوشبختي برسي البته منم پشتت وايستادم اصلا نگران نباش دخترم -فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت                           ...
15 مهر 1393

شيرين زبونيات عزيزم

دختركم اين روزها وقتي بهت ميگم عسل مامان كيه ميگي من من     من خوشگل مامان كيه ميگي من من من وبه خودت اشاره ميكني     وقتي ميگم دختر كي هستي ميگي انه وقتي ميگم بچه ي كي   هستي ميگي ممد(باباجونو ميگي باباي من)ميگم كه همرو به اسم   صدا ميكني به خود منم ميگي هادوس (من دراورده ي خودته عزيزم)   هايزه بله اينا رو  ميگي خوشملم     وقتي لز جلوي سوپر ماركت هميشگي مون رد ميشيم ميگي ابيلت   (ابميوه)بستيي(بستني)پپك(پفك) قربون شيرين زبونيات       ...
12 مهر 1393

این روزها ارمیتا

سلام دخترم امروز كه دارم وبتو مينويسم 12مهرماه 93 هستش فردا هم عيدقربانه پيشاپيش عيدت مبارك دخترم   عاشق ماه هستی . وقتی تو آسمون ماه رو میبینی با یه شوقی میگی : ماااااااااااه .               دخترم اين روزها اينقدر شيطون وباهوش شدي برات مینویسم تا بعدا که بزرگ شدی بخونی و ببینی چه دختر شیرین زبون و ناقلایی بودی.                                         &n...
12 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمیتای من می باشد